تاریخ انتشار : شنبه 22 دی 1403 - 19:21
کد خبر : 10247

روایتی کوتاه از کودکی که فکر می کرد تختی خداست!

روایتی کوتاه از کودکی که فکر می کرد تختی خداست!
علی‌اکبر حیدری نفر سوم المپیک، در گفتگو با جام جم آنلاین، خاطره ای را از پسر بچه ای که فکر می‌کرد تختی خداست، تعریف کرد که خواندن آن خالی از لطف نیست.

به گزارش صدای کشتی، حیدری گفت: یک روز تختی گفت به بازار برویم و به بچه های بی بضاعت لباس بدهیم.
یکی از بچه ها وقتی آقا تختی لباس را داد ، از او پرسید: شما خدا هستید؟
بچه تا این را گفت تختی لب هایش را گاز گرفت و گفت: نه من خدا نیستم.
بچه گفت: پس تو دوست خدایی؟ تختی گفت: من هم بنده خدا هستم، چطور مگر؟
پسرک گفت: من دیشب از خدا خواستم شب عید لباس نو داشته باشم. صبح که رفتم مدرسه اسمم را خواندند که به فروشگاه برویم تا به من لباس بدهند، وقتی شما این لباس را دادی ، فکر کردم از طرف خدا هستی! آقا تختی بچه را بغل کرد و بوسید!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.