تاریخ انتشار : جمعه 29 اردیبهشت 1402 - 22:00
کد خبر : 594

زخم هایش را شمرد تا مونس غمگین ترین شب هایش شوند.

مروری بر زندگی محمود قشنگ

مروری بر زندگی محمود قشنگ
عباس خسروی زاد- کشتی گیر نام آور خراسانی در دهه پنجاه که علیرغم مدعی بودن در وزن 68 کیلوگرم اما هیچگاه به حق واقعی خود نرسید.

کربلایی عزت خسته از سرکشی به کِشمون و باغات خان، سوار بر اسب کهرش وارد آبادی شد و میرفت که خود را به خانه رسانده و خستگی یکروز کار را با پیاله ای چای تازه دم کرده خورشید از تن بیرون کند که در کمرکش کوچه چشمش به نوجوانی افتاد چون«گل محمد» (قهرمان رمان ده جلدی کلیدر) که کیسه های گندم سی منی را خیلی راحت تر از دیگران بارٍگاری می کرد. «کلبعزت» که در آن روزگار داروغه ای جوان بود و هر نوجوانی را با معیار تناسب برای کشتی با چوخه می سنجید چشمان رنگی اش گرد شد. از نام و نشان و سن وسالش پرسید ؟ عباسم هفده ساله کلبعزت عباس را زیربال گرفت و به پهلوانی آبادی رساند، عباس بعدها بارها و بارها قند برداشت و به قهرمانی کشور و تمرین با جهان پهلوان تختی وعضویت درتیم ملی رسید. امروز اما کاسه چشمهای هردویشان (حتی خورشید) را خاک تیره پر کرده از پس سالها نابینایی از مرض لاعلاج قند. به تلافی قندهایی که پهلوان عباس گلمکانی از گودهای چوخه و لابد با یامباشها ومغربی هایش ربوده بود

قند برداشتن اصطلاحی است رایج درمیان اهالی کشتی با چوخه که یعنی هرکس این کله قند را می خواهد بایستی فلان پهلوان رابیندازد، این را استا موسی با آن بلندگوی دستی فریاد میکرد .یکی ازآن دهها آبادی درشمال مشهد الرضا «گوارشک» است. و یکی ازآن کربلایی عزتها مرحوم حاج غلامرضا قشنگ بود. بزرگتر، مراد و مقتدای محمود نوجوان . «گوارشک» نامی آشنا در خراسان و حتی دانشنامه ویکیپیدیاست، من اما گوارشک را قشنگ می شناسم، چه میگویم؟ گوارشک را با قشنگ شناختم درسالهای نیمه اول دهه پنجاه. برخلاف دانشنامه که می گوید گوارشک روستایی است نزدیک مشهد که مردم برای خرید نهال به آنجا میروند من جوانانی را دیده ام که وقتی پا را درلنگ می کنند نهالهای یکساله ودوساله را از زمین بیرون میکشند. واین هم نشانیست برای خودش !! قشنگ، کشتی، گوارشک و لنگ با هم پیوندی عمیق دارند.هنوز هم محمود که دهه هفتم زندگیش را می گذارند مثل دوران جوانیش راه میرود آزاد و رها، ایستاده چون سرو و برای او گارد معنایی جز راست ایستادن ندارد، او می خواهد کشتی بگیرد، عشقش کشتیست ، شترسواری که دولا دولا نمی شود، پس به رسم کشتی باچوخه راست می ایستد و راست وارد محراب می شود، حتی در کشتی هایی که دستش درمقابل حریف بالا نرفت قد خم نکرد و گارد معمول کشتی آزاد را نگرفت.

درگوارشک بدنیا آمدم و دوران ابتدایی را درمدرسه روستا گذراندم و بعد از آن کوچ به مشهد و اقامت درکوچه زردی بالا خیابون پیش آمد. ادامه تحصیلم در مدرسه جهان دانش بود. دوران دبیرستان که همراه شد با کشف او توسط گوهر شناسی بنام حمید توکلی معروف به حمیدآقا توکل قهرمان بلند آوازه دیار نادرقلی . دیده می باید که باشد شه شناس تاشناسد شاه را درهرلباس. به حمید توکل که میرسد بسیار با احترام از ایشان یاد می کند و پسوند آقا را بعد از حمید یک بار هم جا نمی اندازد، صدایش کمی آرام می شود و می گوید حمید آقا همه سکناتش با بقیه فرق داشت، یکبارهم از زبان ایشان ناروا نشنیدیم، یکبارهم به کسی درپشت یا پیش درشت نگفت، حتی لباس پوشیدنمان هم برایش مهم بود. شاگردان او با بقیه فرق کلی داشتند، فنی، مؤدب و آگاه به قوانین ورزش و البته کشتی.

بعد از دوران کشتی گیری هم به شغل آبا واجدادی اش که کشاورزی است پرداخته و درهمان سالهای اولیه جوانی و کشتی گیری ازدواج کرده است. شاید نظر محمودخان قشنگ درکُلّ درست باشد و بیوگرافی غیرورزشی یک قهرمان خیلی حلّال مشکلات خوانندگان نباشد و به همین دلیل هم ایشان بسیار سریع از این قسمت زندگی اش گذشت برخلاف ورزشکاران فانتزی امروز و روزنامه ها ومجلات زرد که رنگ بند کفش بازیکنان و یا اتومبیل مورد علاقه آنها و سرگرمی هایشان را هایلایت می کنند و خواننده را از اصل ماجرا دور. اما بیوگرافی ورزشی و سیرتحول یک قهرمان برای نسل حاضر حائزاهمیت است ومی طلبد که حتی هیئت های کشتی استانها و شهرستانها قهرمانان گذشته خود را برای نوجوانان و جوانان نورسیده تحلیل کنند وعلت ناکامی و دلایل کامروایی آنها را برشمارند تا گذشته و سرگذشت پیشینیان چراغ راه آیندگان باشد.

قشنگ درمورد خودش می گوید من به تقدیر اعتقاد دارم. نمی خواهم از خودم بگویم که تعریف کردن از خود شیرین عقلی ست اما این ها در تاریخ اتفاق افتاده است. برای مثال المپیک ۱۹۸۰ مسکوتحریم شد. در جهانی ۱۹۷۸ مکزیک دنده ام شکست. یا مثلا عبدالله حاج احمدی که بازنده همیشگی من بود به جهانی رفت، علی دهقان یازده بار به من باخت جهانی رفت، محمد حسین محبی چهار بار به من باخت ولی جهانی رفت. محمد رضا نوایی با من سه بار کشتی گرفت یک بار دوازه بریک ویک بار دوازده برصفر به من باخته تازه قبل از من سوم دنیا شده بودند اما درکشتی سوم ظرف ۵ ثانیه وبا زیری که ایشان گرفت وغلتی که زدیم ضربه گرفتند وتمام ، خب به فرض اینکه من ضربه شده باشم وقتی اختلاف ۱۲بر۱ یا ۱۲برصفر باشد نمی طلبد که دوباره انتخابی بگذارند. حسن حمیدی سه بار بمن باخت و جهانی رفت. خب اینها اگرتقدیر نیست، چیست؟


مسابقات بین المللی مختلفی را شرکت داشته ام که قهرمانان بزرگی را هم شکست داده ام و تقریبا هیچوقت دست خالی به میهن برنگشته ام، اما تقدیراین بود که از جهانی و المپیک نصیبی نداشته باشم. سه باردرمسابقات بین المللی افغانستان که به غلط تصورمی شود مسابقات راحتی بوده شرکت کردم وهرسه بار قهرمانان شوروی را بردم و اول شدم (درکشتی، روسِ ضعیف نداریم) در این مسابقات شوروی سابق ژاپن، کره شمالی، کره جنوبی و کشورهای دیگری شرکت داشتند. درجام معروف مدوید در بلاروس هم به ناحق طلای قطعی من را با نقره عوض کردند. درجام تفلیس نیکلای پترنیکوف برنده مرحومان محمد خرمی و طباطبایی را سه اخطاره کردم با پنی گین کشتی گرفتم که تا لحظه آسیب دیدگی ایشان ۳ برصفرجلو بودم و الکساندر ماتیوف قهرمان اروپا را با ضربه فنی شکست دادم، قهرمان المپیک مسکو را بردم. قهرمان کوبایی را هم در این جام معتبر جهانی ضربه فنی کرده و به عنوان ستاره مسابقات لوح افتخار دریافت کردم و اکثر مطبوعات ورزشی ایرانی و خارجی این مسأله را پوشش خبری دادند. درمسابقات مغلوستان هم مدال نقره گرفتم درحالی که حق مسلم من مدال طلا بود درهمان مسابقات قهرمان مجاری برنده کاظم غلامی درجهانی ۱۹۷۳ تهران را بردم، نانچه دورگه مغول را بردم و در کشتی با اویدوف یک بریک بودم که به دستور معزی پور برای یک خم یورش بردم حال آنکه من لنگ کارم و در سرپا تبحر داشتم و اوهم با رفتن به پشتم یک پوئن گرفت یا نگرفت که باعث شد مسابقات ۹۰ دقیقه تعطیل شود و درنهایت دست ایشان بالا رفت.

در رقابت های جام یاشاردوغو هم شرکت کردم که مدال طلا بردم، سرپرست تیم ایران استاد حسن سعدیان بودند و تیم به مربیگری مرحوم ابوطالب طالبی به ترکیه رفت. آنجا مهمت ساری نفراول اروپا را بردم، سابان سیدی را راحت بردم. پنچ یا شش نفردیگر را هم بردم. در آلمان شرقی در جام فرایبورگ هم نقره نصیب من شد. دستم در مبارزه با قهرمانان بزرگی از ایران همچون؛ محمدرضا نوایی، محمد حسین محبی، جهانشاه کریمی، قدرت پور کریمی، جهاندار عبدالباقر، علی دهقان، خدابخش عفت دار، یداله اعتصامی، خسرو زمانی، محمد هیچی، عزیز واگذاری، اصغر بذری ،حسن حمیدی و… بالارفته است. ماتیوف، پترنیکوف، آبسایدوف همگی از روسیه، کوچیس از مجارستان، سابان سیدی از یوگسلاوی سابق، مهمت ساری ترک، جیمز دیوید نفر دوم المپیک ازآمریکا و گرهارد ساتل ازآلمان غربی و نانچه دورگه مغول وبرخی که به یاد ندارم هم طعم شکست را چشیده اند. در جام بین المللی تهران یک طلا و دو نقره به دست آوردم، درجام تختی ۱۳۵۸ که درساری برگزار شد عزیز واگذاری و جهانشاه کریمی را دروزن ۷۴ کیلو بردم.
آخرین سفر برون مرزی من مربوط به سال ۵۹ است که درجام بین المللی لهستان زیل کوفسکی را شکست دادم همان کسی که گویا هم اکنون به نامش یک جام معتبر برگزارمی شود.

مسابقات قهرمان کشوری که درگذشته باشکوه خاصی برگزارمی شدو تمام قهرمانان هم تقریبا شرکت داشتند چندین بارشرکت داشتم وبرای استانم امتیازومدال کسب کردم.
۱۳۵۴ همدان، مقام سوم در وزن ۶۸ کیلو، علی دهقان اول و اکبربذری دوم
۱۳۵۵ رشت، مقام اول ۶۸ کیلو، علی دهقان دوم و خسرو زمانی سوم
۱۳۵۷ ساری، مقام اول وزن ۶۸ کیلو، خسرو زمانی دوم وعلیرضا گرشاسبی سوم
۱۳۶۰ یزد، نفرسوم در۷۴کیلو، محمدحسین محبی اول و عبدالله الیاسی دوم
کشتی پهلوانی هم گرفته ام که در وزن ۸۰ تا ۱۰۰ کیلو اول شدم ومقربی راشکست دادم
درکشتی باچوخه که افتخارش درخراسان چیز دیگریست و اعتبار کشتی گیران نزد افواه جامعه کشتی دوست خراسان به قهرمانی درچوخه است هم دوبار در بی وزن اول شده ام.

خاطره ای نقل کنم از نهمین دوره جام بین المللی قبل از انقلاب که از معتبرترین جامهای بین المللی آن سالها بوداکثرقهرمانان ترازاول دنیا درآن شرکت داشتندخدا رحمت کند رحمت اله غفوریان را که واقعا برای شاگردانش زحمت می کشید واگربه امثال من شهرستانی ظلم می شد ولی ایشان حق شاگردانش را نمی گذاشت پایمال شود . درنهمین دوره این جام من و حاج احمدی وقدیربیکف به فینال رسیدیم، درآن تاریخ بازنده من یعنی حاج احمدی بمقام اول رسید وقدیربیکف که به کشتی با حاج احمدی اعتراض داشت ومعتقد بودعبدالله دست خودش را گاز گرفته به دستورشامرادف ازتشک خارج شدوقهرکردواصطلاحا دیسکالیفه شدو طبق قانون من که برنده حاج احمدی بودم بایدقهرمان می شدم که چنین نشدو عبدالله مدال طلا گرفت ولی بنده حکم ومدال قهرمانی آن دوره را ۵/۲سال بعد تحویل گرفتم.

ازشگفتی های کشتی خراسان در سال های قبل از انقلاب می توان اشاره کرد؛ در رقابت های جام افغانستان اینکه درسال اول ودوم تیم ما به تیم شوروی نه روسیه باخت ولی در سال سوم تیم شوروی را شکست دادیم، همچنین یک دوره لیگ سراسری برگزارشد که مشهد تحت نام برق خراسان دراین مسابقات شرکت کرد و همه را از دم تیغ گذرانیدیم حتی مازندران را نه بریک شکست دادیم تنها برنده مازندران مرحوم خدر بود. جشن اولی را گرفتیم ولی روز بعد اعلام شد تیم برق خراسان دوم شده است چرا که اصفهان ده برصفر به تیم سازمان آب تهران باخته است! نکته مهم این بود که هرکس درتیم اصفهان اگر باخته باشد باخت، هاشم قنبری و مراد علی شیرانی پهلوان دو جبهه محال بود. در خاتمه ازکسانی که برای من در دوران جوانی و بزرگسالی از نظر فنی و اخلاقی زحمت کشیدند کمال تشکر را دارم و از خداوند برای آنها که درقید حیات هستند طول عمر باعزت و برای آنها که رخت به دیار باقی کشیده اند مغفرت مسئلت دارم. در مشهد آقایان توکل که بواقع مرشد کامل بود، کریم محمدیان و محمد فخرایی هم برای بنده زحماتی کشیده اند که ممنونم. درتهران هم آقای معزی پور و در مواردی هم آقای برزگررحمت ما را کشیده اند که ازاین طریق قدردانی میکنم. در زمان دانش آموزی هم آقای عسکر ناجی برای ما زحمت فراوانی کشیده است. اما بنده خودم را شاگرد صددرصد حمید آقا توکل می دانم و همیشه مدیون ایشان هستم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

قدیر یکشنبه , ۱۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۳

یادش بخیر .ایشان را با آقای چنگیز عامل در لشکر ۷۷ سال ۵۵ را ملاقات کردم.

اقدم یکشنبه , ۱۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۳

یادش بخیر .ایشان را با آقای چنگیز عامل در لشکر ۷۷ سال ۵۵ را ملاقات کردم.