چرا جهان پهلوان در ظرف حکومتها نمیگنجد؟ / مرگ تختی از منظر کتاب «خودکشی» امیل دورکیم
چرا تختی خود را میراند؟ آیا او با این اقدام، هدفی را دنبال میکرد که شاهحسینی خودکشی جهان پهلوان را کم از شهادت نمیدانست؟!
آیا تختی سرخورده از آن روزگار، قصد نداشته با این کار توجهها را به شرایط جامعه جلب کرده و پیامی را مخابره کند؟! اصلا چرا فردی با جایگاه جهان پهلوان تختی باید اقدام به خودکشی کند؟
دیوید امیل دورکیم جامعه شناس شناخته شده فرانسوی در کتاب معروف خود تحت عنوان “خودکشی” آورده که چهار نوع خودکشی بر اساس نیروهای جامعه شناختی قابل توصیف است. او باور داشت که نیروهای اجتماعی میتوانند باعث القای خودکشی شوند.
دورکیم در تقسیم بندیهای خود، یک نوع خودکشی را ایگوئیستیک (Egoistic suicide) نامیده و میگوید زمانی که فرد از آدمهای دور و بر خودش ایزوله و با آنها بیارتباط میشود، دست به خودکشی میزند. در واقع آدمها در انتهای تنهایی به این نقطه میرسند که زندگی ارزش ندارد پس به آن خاتمه میدهند.
او خودکشی آلتروئیستیک (Altruistic suicide) را در نقطه مقابل ایگوئیستیک معرفی کرده و میگوید این خودکشی در واکنش به درد و رنجی که اطرافیان تحمل میکنند، انجام میگیرد. در تاریخ نیز این نوع خودکشی بسیار دیده شده است، چه بسا سال گذشته نیز شاهد این بودیم که محمد مرادی دانشجوی ایرانی ساکن لیون فرانسه در مواجه با جنبش زن زندگی آزادی که پس از کشته شدن مهسا امینی شکل گرفت، در اعتراض به شرایط موجود در ایران و درد و رنجی که مرد کشور متحمل میشوند با هدف جلب توجه جهانی به رفتار خشونتبار با معترضان، خود را به رود رون انداخت و خودکشی کرد.
جالب اینکه دورکیم خود میگوید: «مستندات من این است که در محیطهای نظامی، نسبت خودکشی آدمها حتی میتواند ۱۰ برابر دیگران باشد. با اینکه اتفاقا آنها، در دسته، یگان و پادگان خودشان در جمع هستند و به هیچ وجه آدمهای تنهایی نیستند. این اقدام نه فقط در زمان جنگ رخ میدهد که فکر کنید استرسهای جنگ این کار را با آنها میکند، بلکه حتی در زمان صلح هم شاهد چنین اقداماتی هستیم.»
خب، وقتی این را کنار هاراکیری ، خودکشی معروف ژاپنیها بگذاریم، متوجه میشویم که فقط آدمهای افسرده، تنها یا داری مشکلات روانی نیستند که خودکشی میکنند. وقتی اینطور به ماجرا نگاه کنیم اقدام غلامرضا تختی نه تنها ناپسند نبوده که هیچ، بلکه قابل تقدیر است و به هیچ وجه یک حرکت منفی قلمداد نمیشود.
در واقع تختی با محمد مرادی، خود را نکشتند که به بقیه این پیام را دهند که شما هم خودکشی کنید، هرچند شاید ردی از افسردگی و سرخوردگی در زندگی آنها دیده شود؛ از همین رو اگر این نوع خودکشی را از سر افسردگی یا ترس بدانیم، در حق آنها اجحاف کردهایم.
دورکیم در قسمت سوم و چهارم نظریه خود میگوید ما دو حالت دیگر هم برای خودکشی داریم. نوع سوم خودکشی را آنومیک (Anomic suicide) نام میگذارد. زمانی که جامعه به سمت فروپاشی رفته است. بعد از حوادث مهمی مثل بلایای طبیعی، انقلاب یا چنین چیزی. وقتی که جامعه زیر و رو شده است. او میگوید که افراد در چنین فضایی بیشتر به سمت خودکشی میروند.
نوع چهارم هم زمانی است که جامعه خیلی بسته است. دقیقا نقطه مقابل آنومیک. یعنی آدمها هیچ احساس آزادی ندارند. نام آن را خودکشی فتالیستیک (Fatalistic suicide) میگذارد. در این شکل از خودکشی، چون احساس آزادی آدمها به پایان میرسد و آنها فکر میکنند هیچ امکانی برای تغییر ندارند، ممکن است که به آخر خط برسند.
در مورد خودکشی یک آدم افسردهای که به آخر خط رسیده، حرف زیادی برای زدن وجود ندارد؛ اما در مورد خاص غلامرضا تختی، حرف برای زدن بسیار است، برای همین است که با گذشت ۵۶ سال همچنان از تختی و اقدامات او حرف میزنیم و پایان زندگیاش را آغاز حضور بیشتر او در جامعه میدانیم. در واقع تختی برای مردم زیست و برای مردم مرد، برای همین در ظرف هیچ حکومتی نمیگنجد.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰