یادها و خاطره ها
کشتی ایران در المپیک ۱۹۶۴ توکیو

هرگاه نام کشتی ایران زمین به گوش عاشقان، شیفتگان و دلبختگان این عرصه می رسد بی درنگ پیکان اندیشه آنها به سمت و سوی دلاوری آنها نشانه می رود و یاد ستارگان بی بدیل، نقش خاطره ها را در ذهن ها حک و مجسم می کند. برگ های زرین تاریخ کشتی نظیر؛ پهلوان تختی، منصورمهدیزاده، محمدعلی صنعتکاران، عبدا… موحد، محمد ابراهیم سیف پور، عبدا…خدابنده، علی اکبرحیدری و عباس زندی را بر خود نقش ابدی زده است، آنان که با پیکار مقدس خویش حماسه های شکوهمند و ماندگار به وجود آوردند. بارها با لب های خونین و خشکیده بر تشک های برزنتی بوسه می زدند و گاه با جادوی فنون خویش مدال های خفته را به رنگ طلایی در آوردند.
هنوز لحظه های تکرار نشدنی، فراموش نشدنی شان در سپیدی برگ های خزان و زرد شده دفتر دلمان جریان دارد! هنوز نسیم مرادنگی و جوانمردی مِهرشان ازکوچه پس کوچه های جنوب خانی آباد تا سنگلج گرفته تا بازارچه شاپور و محله های قدیمی شهر که با قدم های کوتاهشان می گذرد. هنوزغنچه تبسم از گلستان لبهایشان می روید و طراوت لحظه های ابهام و زیبایشان بخش تاریکخانه تاریخ کشتی است. هنوز کلام روح بخش و دلنشینشان، موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و آهنگ زندگی را به شور در می آورد و روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان دارند که از احساس و شور و شعف لبریز است. تصویری بسیار زیبا و فوق العاده که نشان می دهد تا چه حد عظمت یگانه کشتی این مرز و بوم به رخ کشیده شده است. باید چند سالی هم به پای این نقش نشست و تنها نظاره گر شد تا آن گاه که کاملآ جا بیفتد و با تو آن کنند که هیچ نوع شراب هم قادر به انجام آن نیست. این عکس بسیار بی نظیر در واقع گوشه ایی کوچک از شکوه مردان شهیر و اسطوره های تکرار نشدنی این سرزمین است.
نمیتوان به همین سادگی از این تصویر گذشت. اینجا پر از یاد ها بوده، پر از عشق و عطر حضورشان. اینجا همان جاییست که باید با هشت سردار قدم زد و رفت به عمق وقایع. باید منتظر ماند و به یاد گذشته ها نشست. شاید این بغض لعنتی شکست و رها شدیم از این همه دلتنگی. تصویری سیاه وسفید مربوط به المپیک ۱۹۶۴ در باشگاه پارک شهر روبرویم منتظرمانده تا از خاطرات دراماتیک و غم انگیز توکیو برایش بنویسم؛ تا سکوت سیاهی اش را بشکنم و رمز گشایی کنم. هشت قهرمان به صف ایستاده اند یکی پس از دیگری که با لبخندی که انگار تا ابد بر روی لبانشان خواهند ماند.
از جهان پهلوان غلامرضا تختی سخن می گویم؛ با شرایط روحی نامساعد و پس از تحمل نامهربانی ها برای چهارمین حضور در المپیک زندگیش پا به سرزمین آفتاب گذاشت اما هرگز قصه سه سال قبل در این کشور برایش تکرار نشد. حسودان و بدخواهان آرزو داشتند که لباس شکست و سرافکندگی را بر قامت جهان پهلوان بدوزند. تختی که شایسته ترین گزینه برای پرچم دار کاروان بود با تلگرافی که از تهران رسید در آستانه مراسم رژه، پرچم دو دستی تقدیم رئیس فدراسیون شنا شد؛ آن هم به بهانه ایی که این شخص بازیهای المپیک ۱۹۳۶ برلین را تماشا نموده است. منصورخان مهدی زاده داستان های ترادژیک وی در المپیک های رم، توکیو و مکزیکو چشم های هزاران عاشق پر از اشک خونین می کند و با شنیدنش بغض گلویشان گرفته می شود. شاید چنین سرگذشتی در ورزش این سرزمین کمیاب باشد و شاید سکوت معناداری برای همیشه در میان خنده اش نهفته باشد.
در کنار منصورخان، دیگر همقطار نظامی خودش هست، بچه کوچه بحرالعلوم در چهارراه سرچشمه، محدعلی صنعتکاران جوان ۲۶ ساله آن روزها؛ وی همانند مهدی زاده خاطرات خوشی از مسابقات معظم نام بُرده ندارد؛المپیک ۱۹۶۰ رم را به خاطر پارگى کشاله ران از دست داد و المپیک ۱۹۶۸ مکزیکو را هم به دلیل ۱۰ روزى که در بیمارستان بسترى شد، نرفت. نوبت به ستاره شهیر بابلسری می رسد، عبدا… موحد با لبخندی که گونه هایش را برجسته نموده است، ناکامی این میدان و جهانی صوفیا یکسال بعد نوید داد. شش سال دنیا را شرمنده خود ساخت و همگی به احترامش کلاه را از سر برداشتند. با این لبخند سرتاسر گیتی را محو تماشای خود نمود، توفانی سهمگینی که تا چند سال هیچکس جلودار آن نبود و قربانیهای زیادی گرفت. محمدابراهیم سیف پور، سلطان کنده استانبولی خود را در میان دو عبداله قرار داده است.او یکی از عجیبترین نتایج کشتی گیران ایران در المپیکها را به نام خود ثبت کرد. سال هاست که می گذرد و بازتپش گرم ترین خاطره ها دل های خاموشمان را می فشارد تا مرحمی باشد بر زخم هایمان! . اگر سیف پور در المپیک ۱۹۶۰ رم ناباورانه دکتر علی علییف از شوروی را ضربه فنی کرده بود، در توکیو بیش از ۱۵ امتیاز از ماتی جوتیلا کانادایی جلو بود اما دقایق آخردر یک غفلت روی پُل رفت و با ضربه فنی مغلوب شد.
آقا عبداله خدابنده همسایه دو کوچه پایین تر تختی، در جهانی ۱۹۶۳ صوفیا بعنوان ملی پوش ۵۲ کیلو سر وزن نرسید ( انتخابی وی با علی اکبر حیدری داستانی داشت). در توکیو مقابل حسین آکباش صاحبنام ترک ۵-۲ جلو بود اما قافیه را واگذار نمود تا با یک تساوی برابر بلغار و یک پیروزی بر حریف افغانی از گردونه رقابتها حذف شد.به چهره خوش سیمای اهل روستای کهک تفرش می رسیم، افسر بازنشسته نیروی هوایی، علی اکبر حیدری. روزگاری استاد محمود ملاقاسمی مربی باشگاه ایزد فردوسی، او را به داخل راه نداد و گفت ” برو بچه نیم وجبی، اینجا دست و پات میشکنه، کشتی به درد تو نمی خوره. هیجده ساله بود، اولین سال حضورش در رقابتها بود. بدون شکست بخاطر پوئن منفی روی سکوی سومی ایستاد. بالاخره به پهلوان عباس زندی طلایه دار تیم و کشتی تاریخ ایران می رسیم؛ مردی که با درجه سرهنگی در ژاندارمری به بازنشستگی نایل گشت. کسی که خاک تشک های کاهی باشگاه پولاد را خورده بود. کسی که در کنار جهان پهلوان تختی ، اردوهای دو نفره ای را بین پولاد و رستوران محمود رفتاری در محله شاهپور سابق برگزار می کردند. کسی که به همراه مهندس توفیق جهانبخت اولین مدال زرین طلا برای کشور در آوردگاه جهانی را به ارمغان آورد.وی در آن دوران بعنوان سرمربی راهی المپیک های توکیو و مکزیکو شد.

برچسب ها :المپیک 1964 توکیو ، پهلوان تختی ، عباس زندی ، عبداله خدابنده ، عبداله موحد ، علی اکبر حیدری ، غلامرضا تختی ، محمدابراهیم سیف پور ، محمدعلی صنعتکاران ، منصور مهدیزاده
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰