تاریخ انتشار : یکشنبه 17 دی 1402 - 15:53
کد خبر : 5689

به بهانه انتشار اثری برای تختی

گفتگو با مهدی میرمحمدی خالق کتاب “غلامرضا غلامرضا را کشت”/ آرمان تختی ظلم ستیزی بود

گفتگو با  مهدی میرمحمدی خالق کتاب “غلامرضا غلامرضا را کشت”/ آرمان تختی ظلم ستیزی بود
اغراق نیست اگر بگوییم مهدی میرمحمدی کامل ترین پژوهش با دیدی واقع گرایانه از زندگی جهان پهلوان تختی را به رشته تحریر درآورده است.اثری پرحجم که به گفته خودش اگرچه بی نقص نیست اما تلاشی ستودنی و ارزشمند برای پرداختن به همه بخش هایی است که در شکل گیری شخصیت تختی تاثیرگذار بوده است.گفتگوی اختصاصی صدای کشتی با نویسنده کتاب را در ادامه بخوانید:

-ایده نوشتن کتاب غلامرضا غلامرضا را کشت از کجا آمد؟این ایده چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟

نوشتن این کتاب از سوی نشر چشمه پیشنهاد شد. انتشارات مجموعه‌یی دارد به نام «در واقع» که شامل روایت‌های غیر داستانی می‌شود. یعنی روایت‌های که در قالب داستان و رمان قرار نمی‌‌گیرد. مسئولان این بخش می‌خواستند کتابی درباره‌ی غلامرضا تختی داشته باشند و از طریق دوستان شنیده بودند که موضوع تختی برای من جذاب است و روی آن کار کرده‌ام. اما اینکه چرا پرداختن به تختی برایم جذاب بوده، راستش جواب خیلی مشخصی ندارم. به هر حال در همه‌ی این سال‌ها نام تختی در جامعه‌ی ما مطرح بوده و این هم فقط مربوط به کشتی‌دوستان نمی‌شده. من از نوجوانی به دیدن کشتی علاقه داشتم اما خیلی‌ها را هم دیده‌ام که کشتی‌بین نیستند اما تختی را دوست دارند یا برای‌شان این شخصیت جالب است. از طرفی پدر و تعدادی از بستگان من از کسبه‌ی میدان انقلاب بودند. میدان انقلاب یا میدان ۲۴ اسفند آن زمان که میان مردم به میدان مجسمه معروف بوده یکی از پاتوق‌های تختی در تهران بود. تعدادی از دوستان نزدیک و همیشگی تختی از کسبه‌ی این میدان بودند به همین خاطر پدر و بستگان آقا تختی را از نزدیک دیده بودند و خاطره‌هایی برای تعریف کردن برای ما داشتند. در دورهمی‌های خانوادگی گاهی صحبت از تختی هم می‌شد. شاید همین موضوع باعث شد که از نوجوانی نام تختی در ذهنم نام پر رنگی باشد. در همه‌ی این سال‌ها گوش و حواسم روی نام تختی حساس بوده و پی‌‌گیر روایت آدم‌ها از تختی بوده‌ام. همیشه دوست داشتم درباره‌ی تختی یک کار جدی انجام بدهم وقتی پیشنهاد نشرچشمه مطرح شد، دیدم دیگر شاید  چنین فرصتی نصیبم نشود و به همین خاطر چسبیدم به کار. همه‌ی کار‌هایم را تعطیل کردم و نشستم به تحقیق کردن.

-در این کتاب به کدام بخش و زندگی جهان پهلوان تختی پرداخته اید؟یا عبارت دیگر از کدام زاویه زندگی او را مورد بررسی قرار داده اید؟

تلاش من این بود که به همه‌ی بخش‌هایی که فکر می‌کردم در شکل گیری شخصیت تختی تاثیر‌گذار بوده بپردازم. به هر حال کتاب کم حجم نیست. حتی در مواردی برای توضیح تختی و زندگی‌اش مجبور بودم به موارد دیگری مثل تاریخ ورزش و تاریخ کشتی یا تاریخ مطبوعات ورزشی بپردازم اما یکی از نکات مد نظرم ترسیم چگونگی جهان پهلوان شدن یک آدم معمولی است. از ابتدا مطمئن بودم که سراغ اسطوره سازی نخواهم رفت. به دنبال پیدا کردن آن آقا تختی‌ای بودم که از کوچه‌های خانی آباد می‌کوبد و عرق می‌ریزد و می‌رسد به آن سر شهر یعنی تجریش. تختی‌ای که از زورخانه‌ی گردان می‌رسد به دهکده‌های المپیک. در همه‌ی این سال‌ها دیده بودم که رسانه‌ها چگونه در حال ساختن یک تصویر غیر واقعی از تختی هستند. همه‌جا مدام حرف از قهرمانی بوده که صبح تا شب کارش دستگیری و کمک به مردم بوده. در حالی که در یک نگاه واقع‌گرایانه این خصلت در تختی حتی ابعاد بیمار‌‌گونه هم پیدا کرده بود. یعنی منظورم این است که از نگاه روانشناسانه این خصلتی نیست که بخواهیم مدام برای آن سوت بکشیم و دست بزنیم. از طرفی در نتیجه‌ی این نگاه حماسی بسیاری از توانایی‌های تختی در سایه مانده است. بار‌ها با آدم‌هایی روبرو شده‌ام که تصور می‌کنند تختی به دلیل خصلت‌های پهلوانی  یا سیاسی بودن نام مطرحی شده  و خیلی هم در کشتی کار مهمی نکرده است. در حالی که در یک خوانش واقع‌گرایانه ما با قهرمانی روبرو هستیم که پوستش کنده می‌شود تا به تیم ملی برسد و بعد تبدیل به یکی از افسانه‌های تاریخ کشتی می‌شود. ببینید بسیاری از رکور‌د‌های  تختی در سال‌های اخیر در ورزش ما شکسته شده.  در کشتی حسن یزدانی سال ۱۴۰۱ به هشتمین مدال جهانی و المپیک خود دست پیدا کرد و از هفت مدال تختی عبور کرد. یا هادی ساعی تنها به لحاظ مرغوبیت مدال از رکورد سه مدال المپیک تختی عبور کرد. تختی یک طلا و دو نقره المپیک دارد و هادی ساعی دو طلا و یک برنز. این یعنی رکوردی که تختی سال ۱۹۶۰ به آن رسید، سال ۲۰۰۸ در ورزش ما شکسته شد. اگر بخواهم خلاصه بگویم می‌خواستم با یک نگاه واقع‌گرایانه به تختی نگاه کنم. یکی از چیز‌هایی که در سایه‌ی لقب جهان پهلوان درباره‌ی تختی فراموش شده این است که او یکی از ستاره‌ها و به اصطلاح سلبریتی‌های زمان خود بوده است. با پا گرفتن رسانه‌های ورزشی و به ثمر نشستن  تلاش‌ها برای شکل‌‌گیری ورزش مدرن در ایران  این فرصت برای جامعه‌ی ایران پیش آمد که صاحب ستاره ورزشی باشد اما تفاوت تختی اینجاست که به شهرت قناعت نمی‌کند و به اصطلاح از همان آغاز شکل‌‌گیری پدیده‌ی ستاره‌ی ورزشی مدرن شمایل یک ستاره‌ی تغییر خواه را به میان می‌گذارد که این راه تا به امروز ادامه دارد.

-به نظر شما کدام بخش از این کتاب برای عموم کشتی گیران و جامعه کشتی جالب توجه خواهد بود؟

راستش بخشی از جواب این سوال را کارشناسان کشتی و  کشتی‌گیران امروز باید بگویند. به هر حال کشتی امروز چه به لحاظ سرعت چه به لحاظ علم بدن‌سازی و از آن مهمتر تغییر قوانین کشتی، با کشتی دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ میلادی تفاوت‌های زیادی کرده است. مثلا نمی‌دانم دو فن مورد علاقه‌ی تختی یعنی سگک و دست‌درشکن در کشتی امروز چقدر می‌تواند مورد استفاده باشد. قوانین کشتی در آن زمان بر اساس امتیاز‌های منفی بود. یعنی اگر کشتی‌گیری با امتیاز حریف خود را می‌برد یک امتیاز منفی به برنده و سه امتیاز منفی به بازنده می رسید. اگر کشتی مساوی می‌شد هر دو کشتی گیر دو امتیاز منفی می‌گرفتند. اگر کشتی‌گیری حریفش را ضربه فنی می‌کرد بازنده چهار امتیاز منفی می‌گرفت و برنده از امتیاز منفی معاف می‌شد. در نهایت هم اگر کسی به شش امتیاز منفی می‌رسید از جدول مسابقات حذف می‌شد. در مسابقات المپیک ۱۹۶۴ پهلوان مهدی‌زاده با سه پیروزی و یک تساوی، بدون شکست در حالی که نفر اول و دوم را برده بود به مقام چهارم رسید و از مدال محروم ماند. مهم‌ترین عامل این مسئله  هم این بود که برد با ضربه فنی برایش رقم نخورد. به همین خاطر در آن زمان قهرمانی که به دنبال مدال بود می‌دانست باید به قصد ضربه فنی وارد تشک شود. شاید این ارزش ضربه فنی در کشتی آن زمان باعث می‌شده فنی مثل سگک ارزش بالایی داشته باشد. به هر حال در جامعه‌ی کشتی دیده‌ام که علاقمندان تاریخ کشتی کم نیستند. کتاب برای این دسته از کشتی‌‌دوستان شاید نکته‌های جالبی داشته باشد.

-در زمانه کنونی شخصیت و منش تختی تا چه حدی می تواند برای نخبه های ورزشی ما الگویی برای مسئولیت های اجتماعی باشد؟

انسان است و انتخاب‌هایش. همه‌ی آدم‌ها یک انتخاب ندارند و این حق را دارند که نگاه‌های متفاوتی به زندگی و تخصص‌شان یعنی ورزش داشته باشند. در زمان خود  تختی هم همین‌گونه بود. همه‌ی ورزشکاران نمی‌توانند یا نمی‌خواهند که وارد فعالیت‌های اجتماعی بشوند. بعضی‌ها ترجیح می‌دهند همان قهرمان گود و تشک باقی بمانند. به نظر من باید برای حق انتخاب احترام قائل شد. ببینید در تاریخ کشتی ایران نام پهلوان عباس زندی را با تریلی هم نمی‌توان کشید. با هیچ جراحی‌ای شما نمی‌توانید نام زندی را از تاریخ کشتی ایران حذف کنید. اگر زندی نبود، تختی هم قهرمان طلایی نمی‌شد. فداکاری زندی در بخشیدن وزن هفتم به تختی از آن پهلوانی‌ها و رفاقت‌های ناب است. خود تختی همیشه می‌گفت تمرین با زندی عیار کشتی او را بالا برد اما این دو به لحاظ اجتماعی و سیاسی زندگی متفاوتی داشتند. از سوی دیگر قهرمانی هم  که تصمیم می‌‌گیرد فقط قهرمان کشتی باقی بماند باید بپذیرد کشتی‌گیر و ورزشکاری که زیر بار مسئولیت اجتماعی می‌رود نسبت به او از شهرت و تاثیر‌گذاری اجتماعی بیشتری برخوردار خواهد بود. قهرمان‌هایی که فقط به تشک کشتی بسنده می‌کنند باید بپذیرند که بعد از مدتی نام‌شان برای اهالی فن و متخصصان باقی می‌ماند. تاریخ ورزش ایران پر از ورزشکاران صاحب مدالی است که مدام اعتراض می‌کنند که نام فلانی و فلانی به خاطر مسائل غیر ورزشی مطرح است. بله، طبیعی است. فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی  نام ورزشکار را برای آدم‌های غیر ورزشی هم مطرح می‌‌کند. زمانی بابک تختی به دنبال این بود که پدرش را بیشتر بشناسد و به همین منظور به سراغ دوستان و ورزشکاران هم دوره‌ای پدرش می‌رفت. این را پهلوان خجسته‌‌پور روایت کرده که به بابک می‌گوید:« پدر تو یک آدم معمولی بود، منتهی از یک طرف کشتی‌گیر پرقدرت و پهلوان بود و از سوی دیگر چون علاقه‌ی زیادی به دکتر مصدق داشت و در جبهه‌ی ملی فعالیت می‌کرد محبوبیت یافت» اما نمی‌توان کتمان کرد که تختی یک راه و منش را در ورزش ایران بنیان گذاشت. اینکه قهرمان نباید فقط به مدال رضایت بدهد و باید شهرت به دست آمده از مدال را حلال کند. این راه از آن زمان برقرار است. همانطور که ورزشکار حق انتخاب دارد، مردم هم حق انتخاب قهرمان محبو‌ب‌شان را دارند و انتخاب مردم تا به امروز نشان داده که پای تختی‌ و تختی‌ها ایستاده‌اند.

-آیا در این کتاب می توان به پاسخی برای این سوال دست یافت؟” آرمان تختی چه بود؟”

این سوال سختی است. هر مخاطبی می‌تواند بعد از خواندن کتاب جواب متفاوتی داشته باشد. اما اگر بخواهم سوال را بی‌پاسخ نگذاشته باشم شاید بتوانم بگویم «ظلم ستیزی». زندگی سیاسی تختی بر خلاف تصور مربوط به دوران شهرت او نیست. تختی قبل از رسیدن به میدان‌های جهانی اهل سیاست بود .  روایت‌ها نشان می‌دهد از جوانی میان او و دوستان جنوب شهری‌اش  بحث سیاسی در جریان بوده. بعضی از همراهان تختی در جبهه‌ی ملی در اصل دوستان دوران نوجوانی او بودند. زندگی او را این‌طور بار آورده بود که تغییر خواه و ظلم ستیز باشد. ببینید تختی در سال ۱۳۲۹ به قهرمانی کشور رسید. آن زمان ۲۰ سال داشت. فکر نکنید این سن طبیعی قهرمانی در آن سال‌ها بوده. پهلوان زندی یک سال از تختی کوچک‌تر است  اما در ۱۸ سالگی در میدان المپیک ۱۹۴۸ شرکت کرده بود. خود تختی گفته است که یک بار از کشتی‌‌گیر حرفه‌ای شدن نا‌امید می‌شود. گفته است هیچکس به او امیدی نداشته است. منظورم این است که می‌تواند در اوج  نا‌امیدی یک بار در زندگی‌اش تغییر ایجاد کند. طبیعی است که همین اخلاق را در سطوح دیگر زندگی او هم می‌‌توان دنبال کرد. از طرفی به نظرم محبوب بودن هم برای آقا تختی اهمیت زیادی داشته. از همه‌ی این‌ها که بگذریم علاقه‌ی او به کشتی هم وصف ناپذیر است. خودش می‌‌‌گفت من معتاد کشتی هستم و کشتی تریاک من است. به همین خاطر من فکر می‌کنم در پریشان احوالی تختی در سال آخر زندگی‌اش دور ماندن از فضای کشتی سهم جدی داشته است. به نظرم تختی خود را در قامت مربی تیم ملی دیده بود. نمی‌توانست از کشتی دور باشد. ببخشید که پراکنده جواب می‌دهم. به هر حال یکی از نکاتی که در این کتاب مطرح می‌شود و مد نظر منِ نویسنده بوده این است که تختی هم مثل همه‌ی آدم‌های دیگر یک عامل تاثیر گذار در زندگی‌اش نداشته و به همین دلیل هم نمی‌‌توان یک مسئله را  به عنوان دلیل مرگ او یا آرمان زندگی او مطرح کرد.

-از شما بابت وقتی که برای پاسخ به سوالات گذاشتید سپاسگزاریم. در پایان اگر نکته و ناگفته هایی در خصوص این کتاب دارید بیان کنید؟

ممنون بابت توجه به این کتاب. نظر اهالی کشتی برایم خیلی مهم است. تصورم این نیست که کتاب کامل است. ناقص بودن طبیعت آدم است و این کتاب هم کار یک نویسنده‌ی ساده دل. به همین جهت از نقص خالی نخواهد بود. معمولا بعد از انتشار این‌گونه کتاب‌ها از سوی خوانندگان و منتقدانش اطلاعات تازه‌ای مطرح می‌شود که می‌توان آن‌ها را در چاپ‌های بعدی کتاب لحاظ کرد. البته اگر شانس چاپ‌های مجدد شامل کتاب بشود. اما وظیفه دارم تشکر کنم از تاریخ نگاران و کشتی‌نویسانی که در همه‌ی این سال‌ها کار کردند و نوشتند تا دست من پژوهشگر امروز خالی نباشد. دوست دارم تشکر کنم از آقای مهدی عباسی که کتاب ارزشمند و چند جلدی تاریخ کشتی را نوشته‌اند. دوست دارم یاد کنم از کتاب ارزشمند آقای حسین پرتو بیضایی با نام «تاریخ ورزش باستانی ایران» که پژوهشی ارزشمند درسنت‌های ورزشی در ایران است. همینطور باید یاد کنم از کتاب استاد بلور،« فن و بند کشتی»، که این هم می‌تواند سرمایه‌ای جدی برای هر کشتی‌نویسی باشد. و البته باید یادی کنم از چند استاد روزنامه نگاری ورزشی. خانم منیر مهران که در دهه‌ی ۲۰ با نشریه‌ی «نیرو و راستی» به نوعی ادبیات ورزشی نویسی را ارتقاء داد و  هم جهان تازه‌ای در مقابل روزنامه‌نگاری ورزشی گذاشت و هم نقشی جدی در مدرن شدن ورزش ایران داشت. باید یادی کنم از گزارش‌های خواندنی و به یاد ماندنی استاد مهدی دری سردبیر کیهان ورزشی در دهه‌ی ۴۰. ای دریغ که حتی یک صفحه‌ی ویکی‌پدیای ساده هم درباره‌ی ایشان وجود ندارد و من حتی سال درگذشت ایشان را نیافتم. و البته باید یادی کنم از استاد صدر‌الدین الهی و کاظم گیلانپور . این حتما از بخت اقبالی ما‌ست که در نزدیکی‌های نیمه‌‌ی دهه‌ی ۳۰ حوادث زندگی به گونه‌ای رقم می‌خورد که این دو هم مسیر می‌شوند تا کیهان ورزشی را بنیان بگذارند و حالا  هر صفحه‌‌ی آن سندی روایی است برای پژوهشگران امروز و فردا.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.